سایکوسوماتیک چیست؟ بیماریهایی با منشأ روانی اما علائم جسمی
سایکوسوماتیک؛ وقتی روان با بدن حرف میزند
گاهی پیش میآید که در اوج استرس، معدهمان میسوزد، یا درست وقتی نگرانی رهایمان نمیکند، سردردی سراغمان میآید که هیچ قرصی آرامش نمیکند. اگر به دکتر برویم و جواب آزمایشها طبیعی باشد، شاید با واژهای آشنا شویم: سایکوسوماتیک.
این اصطلاح از دو بخش تشکیل شده است؛ «سایکو» یعنی روان و «سوماتیک» یعنی بدن. بنابراین سایکوسوماتیک به حالتی گفته میشود که ریشهی اصلی مشکل در روان است، اما خود را در بدن نشان میدهد.
چرا بیماریهای سایکوسوماتیک به وجود میآیند؟
بدن و ذهن همیشه با هم در ارتباطاند. وقتی روان دچار فشار شود، بدن بیاختیار واکنش نشان میدهد. استرس و اضطراب، مغز را وادار به ترشح هورمونهایی مثل کورتیزول و آدرنالین میکنند. در کوتاهمدت این هورمونها به ما کمک میکنند از خطر فرار کنیم یا با مشکل بجنگیم، اما اگر طولانی شوند، به بدن آسیب میزنند.
-
دستگاه گوارش تحریک میشود و درد یا زخم معده پدید میآید.
-
سیستم ایمنی ضعیف میشود و بدن آمادهی بیماریهای پوستی یا عفونی میگردد.
-
عضلات منقبض میمانند و دردهای عضلانی و سردرد شروع میشوند.
-
قلب و عروق تحت فشار قرار میگیرند و فرد دچار تپش قلب یا افزایش فشار خون میشود.

ارتباط ذهن و بدن پیچیدهتر از چیزی است که تصور میکنیم. وقتی تحت فشار روانی قرار میگیریم، مغز هورمونهای استرس مثل آدرنالین و کورتیزول را آزاد میکند. این هورمونها برای مقابلهی کوتاهمدت با خطر مفیدند، اما اگر ترشحشان طولانی شود، بدن دچار فرسایش میشود. سیستم گوارش تحریک میگردد، ایمنی بدن ضعیف میشود، عضلات مدام منقبض میمانند و در نهایت علائمی پدید میآید که بیمار را به مطب پزشک میکشاند. نکته اینجاست که آزمایشها همیشه دلیل روشنی نشان نمیدهند، چون ریشهی مشکل در روان است.
سایکوسوماتیک میتواند در بخشهای مختلف بدن خودش را نشان دهد. معده و رودهها معمولاً اولین قربانیاند؛ کسی که استرس مزمن دارد، اغلب با مشکلاتی مثل زخم معده، رفلاکس یا سندرم روده تحریکپذیر درگیر میشود. پوست هم واکنشپذیر است؛ اگزما، کهیر یا حتی ریزش مو میتواند با فشار روحی شدت بگیرد. سیستم عصبی و عضلات نیز از این قاعده مستثنا نیستند؛ سردردهای تنشی، میگرن یا کمردردهای مزمن اغلب داستانی روانی پشت سر خود دارند. حتی قلب و عروق هم بهخوبی نشان میدهند که روان و بدن یک شبکهی واحد هستند؛ تپش قلب، فشار خون بالا یا دردهای قفسهی سینه گاهی هیچ ارتباطی به بیماریهای قلبی ندارند و کاملاً روانزادند.
این تصور که «همهاش از فکرته» یا «داری خودت رو بیمار میکنی» بسیار اشتباه است. علائم سایکوسوماتیک خیالی یا ساختگی نیستند؛ بیمار واقعاً درد و ناراحتی را تجربه میکند. تفاوت فقط در این است که منبع اصلی آنها روان است. به همین دلیل، درمان این بیماریها هم نیاز به یک رویکرد ترکیبی دارد: هم باید به جسم رسیدگی کرد و هم به روان. داروهای گوارشی ممکن است علائم معده را آرام کنند، اما اگر استرس کنترل نشود، مشکل بازمیگردد. به همین شکل، داروهای مسکن شاید سردرد را موقتاً آرام کنند، اما ریشهی اضطراب همچنان باقی است.

چه کسانی بیشتر در معرض آن قرار دارند؟
همهی ما ممکن است تجربهای از سایکوسوماتیک داشته باشیم، اما برخی افراد بیشتر در معرض خطر هستند:
-
افرادی که استرس شغلی یا خانوادگی بالایی دارند.
-
کسانی که شخصیت مضطرب یا کمالگرا دارند.
-
کسانی که احساساتشان را سرکوب میکنند و نمیتوانند نگرانیها را بیان کنند.
-
افرادی با سابقهی افسردگی یا اضطراب مزمن.
درمان بیماریهای سایکوسوماتیک چگونه است؟
برای درمان سایکوسوماتیک باید هم به جسم توجه کرد و هم به روان. درمان یکبعدی معمولاً کافی نیست.
-
رواندرمانی: گفتوگو با روانشناس، شناخت افکار و مدیریت استرس.
-
دارودرمانی: استفاده از داروهای ضداضطراب یا ضدافسردگی تحت نظر پزشک.
-
مراقبت از بدن: داروهای مسکن یا گوارشی برای کنترل علائم جسمی
-
سبک زندگی سالم: ورزش منظم، خواب کافی، تغذیهی درست، مدیتیشن و تکنیکهای آرامسازی.

بیماریهای سایکوسوماتیک در واقع پلی میان دنیای روان و بدناند. آنها به ما نشان میدهند که استرسهای روزمره، نگرانیهای طولانیمدت یا غمهای پنهان، بیصدا در بدن انباشته میشوند و روزی به شکل درد و بیماری خودشان را نشان میدهند. این بیماریها یک هشدار هستند؛ هشداری که میگوید: «وقت آن رسیده به خودت گوش بدهی.»
اگر تنها به داروهای جسمی بسنده کنیم، شاید مدتی علائم آرام شوند، اما ریشه همچنان باقی میماند. درمان واقعی زمانی آغاز میشود که بپذیریم روان ما نیاز به مراقبت دارد؛ درست همانطور که برای بدنمان وقت میگذاریم. صحبت کردن با یک مشاور، یاد گرفتن مدیریت استرس، مراقبت از خواب و تغذیه، همه ابزارهایی هستند که میتوانند بدن و روان را دوباره در تعادل قرار دهند.
سایکوسوماتیک در نهایت به ما درسی بزرگ میدهد: سلامتی یک مفهوم یکپارچه است. ما نمیتوانیم تنها جسم یا تنها روان را ببینیم. آرامش ذهنی و سلامت بدنی مانند دو بال پرندهاند؛ با یکی از آنها نمیشود پرواز کرد. پس اگر به دنبال بدنی سالم هستیم، باید از روانمان هم مراقبت کنیم. گاهی بهترین درمان برای دردهای جسمی، پیدا کردن آرامش درونی است.